کد مطلب:313391 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

ورود ام کلثوم به دروازه ی شام و توصیه او به شمر لعین
سید بن طاووس در لهوف گوید: چون كاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام نزدیك دروازه ی شام رسیدند، ام كلثوم شمر بن ذی الجوشن را طلب كرد و فرمود: مرا با تو حاجتی است. گفت: حاجتت چیست؟ فرمود: اینك شهر دمشق است، ما را از دروازه ای داخل كن كه مردمان در آن كمتر انجمن باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محملها دور كنند تا مردم به نظاره ی سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ننگرند.

شمر، كه خمیر مایه ی شرارت بود، چون مقصود آن مخدره بدانست یكباره بر خلاف مقصود آن مخدره كمر بست و فرمان داد تا سرهای شهدا را در خلال محملها جای دهند و ایشان را از دروازه ی ساعات، كه مجمع رعیت و رعات بود، به شهر درآورند تا مردم



[ صفحه 113]



بیشتر بر آنها نظاره كنند!

و سپهر در ناسخ گوید: در آن حال، شمر، حامل سر حضرت امام حسین علیه السلام بود و پیوسته گفت: «أنا صاحب رمح طویل، أنا قاتل الدین الأصیل، أنا قتلت ابن سیدالوصیین و أتیت برأسه الی یزید أمیرالمؤمنین».

ام كلثوم علیهاالسلام چون بشنید كه شمر به عمل خویش افتخار كرده و می گوید: من صاحب نیزه ی بلند و كشنده ی فرزند ارجمند و سید اوصیا و قتال كننده با دین اصیل بلند پایه می باشم؛ یكباره آتش خشمش زبانه زدن گرفت و فرمود: «و فیك الكثكث یا لعین بن اللعین، ألا لعنة الله علی الظالمین یا ویلك أتفتخر علی یزید الملعون بن الملعون بقتل من ناغاه فی المهد جبرئیل و من اسمه مكتوب علی سرادق عرش الجلیل و من ختم الله بجده المرسلین و قمع بأبیه المشركین فأین مثل جدی محمد المصطفی و أبی المرتضی و امی فاطمة الزهراء صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین».

یعنی: خاك بر دهانت باد ای ملعون! لعنت خداوند بر ستمكاران باد! وای بر تو! آیا فخر می كنی بر یزید ملعون كه به قتل رسانیدی كسی را كه جبرئیل در گهواره برای او ذكر خواب می گفت و نام گرامیش را در سرادق عرش جلیل پروردگار، مكتوب است؟!

كشتی كسی را كه خداوند متعال پیامبری را به جد وی، رسول خدا، خاتمه داد. آیا افتخار تو این است كه به قتل رسانیدی كسی را كه پدرش نابود كننده ی مشركین بود؟! كجا جدی و پدری و مادری مثل جد و پدر و مادر من پیدا خواهد شد؟! خولی اصبحی كه نگران این بیانات بود، به ام كلثوم گفت: تأبین الشجاعة و أنت بنت الشجاع، یعنی: تو هرگز از شجاعت سر بر نتابی، همانا تو دختر مرد شجاعی هستی!